حضرت خدیجه در حالت احتضار به پیامبر فرمودند:
عبایی که جبرئیل در آن به تو وحی کرده را همراه من در قبرم بگذار! اما پس از غسل و هنگام کفنکردن جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و اتفاق دیگری رقم خورد.
هنگامی که روح ملکوتی حضرت خدیجه به بهشت صعود کرد، پیامبر ایشان را غسل دادند و حنوط کردند و وقتی خواستند حضرت را در همان عبای مخصوص کفن کنند جبرئیل نازل شد و عرض کرد
ای رسول خدا، خداوند متعال سلام و درود بر تو میفرستد و تو را با بهترین و گرامیترین احترامها مخصوص میگرداند و به تو میگوید: خدیجهای که تمام داراییاش را در راه به ما بخشید، کفن او را ما عنایت میکنیم.
جبرئیل کفن بهشتی را تقدیم کرد و پیامبر اکرم (ص) ابتدا حضرت خدیجه (س) را با عبای مبارکشان کفن کردند و سپس کفنی را که جبرئیل آورده بود، روی آن قرار دادند.
بهترین مادر ، مهربان همسر ، یار پیمبر رفته ز دنیا
ختم المرسلین ، شد عزادارِ ، ام المومنین واویلتا
آه و واویلا
هنگام رحلت بزرگ بانوى جهان اسلام، حضرت خدیجه علیها السلام، پیامبر صلى الله علیه وآله خیلى ناراحت و غمزده بود
چشمانش در فراق یار گریان بود و این نه تنها در آن ایام، بلکه در طول حیات پیامبر صلى الله علیه وآله ادامه داشت.
هرگاه نام خدیجه علیها السلام به میان مى آمد، از او به نیکى یاد مى کرد و چشمانش پر اشک مى شد
حضرت زهرا علیها السلام هم خیلى بى تابى مى کرد و بى قرار بود. دور پدر مى چرخید و مى پرسید
یا اَبا اَینَ اُمى؟ پدر جان! مادرم کجاست؟ دلم براى مادرم تنگ شده مادرم کجاست؟
فرشتگان الهى براى تسلّى و آرامش فاطمه از جایگاه حضرت خدیجه براى حضرت زهراعلیها السلام خبر آوردند و او را تسلّى دادند…
بعد از رحلت ام المومنین حضرت خدیجه ، پیغمبر خدا (ص) بدن همسرش را غسل داد، با پارچهاى که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (ص) را در مکه شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد قرار داد. رسول الله(ص) بر خدیجه اشک مى ریخت، دعا مى کرد و برایش آمرزش مى طلبید.
یا رسول الله آیا غسل دادن برای شما سخت بود یا برای داماد عزیزت مولا امیرالمومنین نیمه های شب بدن زهرا را روی مغتسل گذاشتند
اسماء بنت عمیس داره آب میریزه امیرالمومنین با دل شکسته آروم آروم بدن زهرا را غسل میده . اسماء میگه من آب می ریختم مولا بدن همسر را اروم آروم غسل میداد یه وقت دیدم دست از غسل دادن کشید تکیه به دیوار داده داره اشک می ریزه
گفتم آقا تو که ما را دعوت به صبر می کردی آیا برای جوانی زهرا ناراحتی؟ یا برای بچه های یتیم زهرا ناراحتی؟ فرمود اسماء همینکه داشتم بدن زهرایم را غسل میدادم دستم به پهلوی شکسته و بازوی ورم کرده رسید اما به من علی نگفته.