نگاه ششم
آیا عشق می تواند پدیده ازدواج باشد؟
یکی از اصلی ترین اهداف ازدواج ، وصول به نوعی سکون و آرامش تکوینی است که در اثر آمیزش روح و جسم زن و مرد حاصل می شود . این نوع سکون و آرامش نیز نتیجه حصول مودت و رحمت بین زوجین است . خداوند می فرماید : و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه … ( روم /21)
در روایت آمده است که روزی فردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت یا رسول الله تعجب می کنم مرد و زنی که هر گز یکدیگر را ندیده و نشناخته اند ، هنگامی که بین آنها عقد نکاح بسته می شود ، و یک روز با یکدیگر صحبت می کنند ، چنان یکدیگر را دوست دارند که گویی دوستی ای عظیم تر از آن وجود ندارد ، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این امر از سوی خداوند متعال است و آن گاه آیه اخیر را برای شاهد بر این معنا ذکر نمود .
با تأمل و نظر در آیه شریفه و با توجه به اخبار و احادیث مفصلی که در این رابطه وجود دارد می توان دریافت که پدیده آرامش و سکونی که بین زوجین به واسطه پیوند نکاح رخ می دهد ، یک جعل الهی است ، به تعبیر دیگر محبتی که از این طریق بین زن و شوهر حاصل می آید نوع خاصی از محبت است که با هیچ یک از اسباب ایجاد محبت تداخلی ندارد و خواستگاه این آیات و جعل الهی ، مودت و رحمتی است که بین زن و شوهر پدیدار می شود . در تفسیر المیزان آمده است : از آنجا که هر ناقصی مشتاق کمال و هر محتاجی مایل به زوال حاجت . فقر خویش است ، یکی از دو جنس به سوی جنس دیگر حرکت می کند و چون بدان رسید آرام می شود و این همان رغبت و شهوتی است که در هر یک از دو طرف ، به ودیعه گذاشته شده است . کلمه مودت نیز به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر می شود و در نتیجه نسبت مودت به محبت ، همانند نسبت خضوع به خشوع است …. رحمت نوعی تأثیر نفسانی است که نسبت به محرومی که کمال ندارد و محتاج به رفع نقص است ، در دل پدید می آید و صاحب رحمت را وادار می کند به این که در مقام امداد در آید و فرد محروم را از محرومیت نجات داده و نقصش را مرتفع سازد. [1]
آنچه که از آیات و روایات بر می آید این است که نوعی رحمت و مودت که مخصوص زوجین است به واسطه نوعی جعل طبیعی و تکوینی در ازدواج بین زن و مرد رخ می دهد . آن عواملی که سبب ایجاد نوعی علقه طبیعی بین زن و شوهر می شود هر چند لازم ا ند اما هر گز کافی نیستند و باید به دو واقعیت دیگر توجه شود تا محبت پایدار و عمیق تر گردد که یکی از آنها تلاش برای زوال عوامل مخرب عشق و علاقه همسران به یکدیگر است و دیگر تلاش برای آماده سازی زمینه هایی است که علاقه مندی همسران به یکدیگر به خاطر کیفی و کمی ، وسعت و عمق می بخشد . زیرا علاقه ای که به واسطه زوجیت ایجاد می شود ، اگر در معرض عوامل مختلف و مخرب قرار گیرد ، اندک اندک در معرض پوسیدگی و زوال قرار می گیرد.
شرایط همسران :
الف) ااصالت خانوادگی : یکی از مهمترین شرایط همسر خوب اصالت خانوادگی می باشد . اصالت به معنای پول دار بودن یا دارای پست و مقام بودن و مثال آن نیست . اصالت خانوادگی یعنی متقی و پارسا بودن خانواده یعنی متدین بودن پدر و مادر . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: ای مردم ، ای مردم از گیاهان سبز و خرمی که در مزبله رشد کرده اند بپرهیزید. گفتند یارسول الله ، منظور شما از این جمله چیست ؟ فرمودند: دختر زیبایی که در خانواده ای بد رشد کرده باشد .[2]
البته اصالت خانوادگی یکی از شرایط است و نه تنها شرط . چه بسا افرادی که دارای خانواده ای اصل و با تقوا هستند اما خود از اصالت بهره ای ندارند ، پسر نوح یکی از نمونه های تاریخی این مدعا است.
ب) تقوا و تدین ، کمترین درجه تقوا انجام واجبات و ترک محرمات است ، کسی که در برابر آن همه نعمت خداوند حاضر شد شکر او را به جای آورد و حتی نماز و روزه را به جا آورد چگونه می توان پذیرفت که قدر دان زحمات همسرش نباشد؟
مردی به محضر امام حسن علیه السلام آمد و عرض کرد دختری دارم و زمان ازدواج او فرا رسیده است او را به چه کسی بدهم؟
امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که تقوای الهی دارد ، زیرا اگر او را دوست داشته باشد عزیزش می دارد و اگر او را دوست ندارد ، به او ظلم نخواهد کرد .
ج) اخلاق نیک، همسر خوب کسی است که آراسته به فضایل اخلاقی باشد . شخصی در نامه ای از امام رضا علیه السلام پرسید: یکی از اقوام من به خواستگاری دخترم آمده است اما قدری بد اخلاق است . امام رضا علیه السلام در پاسخ او نوشت: اگر بد اخلاق است ، دختر خود را به او نده . [3]
د) عقت و پاکدامنی ، عفت و پاکدامنی از فضایل اخلاقی مربوط به امور جنسی است که می توان گفت که عفت در شهوت جنسی به پاکدامنی تعبیر می شود . عفت جنسی یعنی کنترل غریزه جنسی و محدود ساختن آن در چار چوب عقل و شرع. امام باقر علیه السلام می فرمایند: هیچ عبادتی برتر از عفت شکم و عفت جنسی نیست. [4]
کسانی چون حضرت یوسف علیه السلام و ابن سیرین[5] از نمونه های برجسته عفت و پاکدامنی اند.
هـ) غیرت ، اصطلاحا به کوشش در محافظت در چیزهایی است که که محافظت از آنها لازم است غیرت گفته می شود. غیرت تنها مربوط به مسائل جنسی و ناموسی نیست بلکه در مسائل دینی و تربیت فرزندان و امثال آن نیز جریان دارد، غیرت به معنای عام ریشه در فطرت انسان دارد چون انسان طوری آفریده شده که از امور مورد احترامش مثل زن ، فرزند ، مقام و ….. محافظت می کند توضیح این نکته ضروری است که غیرت غیر از حسادت است زیرا منشأ حسادت خود خواهی است و منشأ غیرت احساسات اجتماعی و نوع دوستانه و اگر مردان غیرت نمی ورزیدند رابطه نسل ، از یکدیگر گسسته می شد و هیچ فرزندی پدر خود را و هیچ پدری فرزند خود را نمی شناخت . ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا غیرت جنسی مختص مردان است و در زنان تعبیه نشده است ؟ در پاسخ باید گفت هر چند در زنان نیز علاقه به حفظ نسل وجود دارد اما برای اینکار نیاز به وجود یک پاسبان درونی و محافظ فطری به نام غیرت ندارند ، زیرا انتساب فرزند به مادر مشخص است و هرگز هیچ مادری در این که فلان بچه از اوست تردید نخواهد کرد .[6] البته غیرت هم نباید از حد خود تجاوز کند و تبدیل به بد گمانی و سوء ظن شود زیرا این کار درستکار را به نادرستی و پاکدامن را به بد گمانی خواهد کشاند.