مسئولیت پذیری در خانواده
همچنان که در جامعه ای بزرگ مسؤولیتها کارساز است و انجام درست آن جامعه را سامان می بخشد. در خانواده هم احساس مسؤولیت و انجام درست و به موقع آن خانواده را که جامعه ای کوچک و مقدس به شمار می رود. به سوی فلاح و رستگاری رهنمون می گردد. برای رسیدن به این مهم در آغاز باید جایگاه افراد مشخص شود؛ چون مسؤولیت زمانی معنا می یابد که وظیفه و جایگاه فرد مسؤول مشخص شده باشد. همان طور که هیچ فردی بدون وظیفه نیست، هیچ یکی از افراد هم همه وظایف را ندارند. دوم این که باید مسؤولیتها تقسیم شود.
در خانواده باید در گام اول جایگاه مرد و زن مشخص شود. هنگامی که مسؤولیتها بنابر جایگاه فرد معنا پیدا می کند. در گام بعدی به تقسیم مسؤولیتها پرداخته می شود.
قرآن کریم همان طور که برای مرد مسؤولیتهایی را بیان می کند برای بانوان هم به وظایفی اشاره می کند. باید توجه داشته باشیم که تقسیم مسؤولیتها به معنای تعیین ارزشمندی و کرامت افراد نیست، بلکه بر اساس توانمندیهاست که هر مسؤولیتی مشخص می گردد.
مهمترین نکته در مسأله مسؤولیت و مسؤولیت پذیری امانتداری است. این نکته را در سوره یوسف هنگامی که آن حضرت می خواهد خزانه داری حکومت مصر را قبول کند، می یابیم: «إِنّی حَفیظُ علیمُ»
نمونه دیگری که قرآن کریم به آن اشاره می کند، هنگامی است که دختر حضرت شعیب علیه السلام به پدر پیشنهاد می کند که حضرت موسی علیه السلام را برای کار اجیر کند؛« یا أبَتِ استَاجِرهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِیُّ الآمینٌ»
ای پدر، او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است.
در این بیان نیز به خوبی می بینیم توانمندی و قدرت یکی دیگر از نکته های شایان توجه در پذیرش مسؤولیت است.
احساس مسؤولیت به یک معنا عبارت است از به انجام رساندن تمامی وظایف که افراد مسؤول به آن نیاز دارند، لذا مسؤولیت امری فراگیر است و برای تعیین یک مسؤول ویژگیهای گوناگونی را می بایست در نظر داشت.
در نظام خانواده نه زن بودن ملاک کرامت و برتری است و نه مرد بودن دلیلی برای ارزشمندی بیشتر، از نظر قرآن کریم ملاک برتری و کرامت انسانی فقط تقواست. از میان زن و مرد هر کدام که با تقواتر باشند نزد خداوند محبوبترند و از درجه کرامت بیشتری برخوردار. قرآن کریم می فرماید:
«یا اَیُّها النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وَ جَعَلناکُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إِن اَکرمَکُم عِندَ اللهِ أتقاکُم»
مردم، ما شمار را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».
از دیدگاه قرآن کریم ارزش اعمال انسان به جنسیت وی مربوط نمی شود. اگر کسی عمل خوبی انجام دهد،نتیجه عملش رامی بیند و تفاوتی نمی کند که زن باشد یا مرد. در پیشگاه الهی همه یکسانند و به یک میزان از کرامت انسانی بهره مند و کرامت بیشتر زمانی به دست می آید که فرد در راه تقوا گام بیشتری بردارد و تلاش بیشتری کند.
مهمترین نکته در پذیرش مسوولیت، امانتداری است.این نکته در ضمن داستان خزانه داری یوسف و شبانی موسی(علیهما السلام)مورد تاکید قرار گرفته است
پروردگار متعال می فرماید:
« أنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی»
من عمل هیچ صاحب عملی از مشا را، از مرد یا زن، تباه نمی کنم.
مبرهن است که جامعه چه کوچک و چه بزرگ احتیاج به یک مدیر و مسؤول دارد و اداره آن جامعه با دو مدیر و دو مسؤول امکان پذیر نیست؛ چه در آن صورت کارها و امور به سامان نمی رسد. همیشه در یک جامعه صرفنظر از کوچکی و بزرگی یک نفر در رأس می ایستد و مسؤولیت انجام امور را بر عهده می گیرد. با دقت در امور رایج بشری و بالاتر از آن حتی امور الهی، به دست می آید که کلام آخر را همیشه یک نفر می زند و بقیه افراد، کار مشاوره و رایزنی را انجام می دهند. همچنین است در نظام خانواده. این که قرآن کریم برای خانواده مسؤول تعیین می نماید؛ نشانه ارزش بخشیدن به کانون خانواده است و گویای این نکته که خانواده در نگاه این کتاب آسمانی حائز اهمیت است لذا برای واگذاری مسؤولیت باید فرد اصلح انتخاب گردد. در این میان باید توجه داشت بحث بر سر اصلح بودن در میان زن و مرد است نه پرهیزگارتر بودن؛ به دیگر سخن باید دید کدام یک برای پذیرش مسؤولیت خانواده صلاحیت بیشتری دارد و کدام از توانمندی بیشتری برای این امر برخوردار است. البته نباید فراموش کرد که تنها مرجع تعیین صلاحیت پروردگار حکیم است.
نکته شایان توجه این که پذیرش مسؤولیت نباید ایجاد نگرانی کند، بلکه مسؤولیت امری مقدس است که اگر فرد مفهوم آن را به خوبی دریابد و از آن پاسداری کند، اجر و پاداش بی حساب را از آن خود ساخته است. همه افراد در پیشگاه خداوند مسؤولند و باید به وظایف خود عمل کنند و هر چه این مسؤولیت بزرگتر و سنگین تر باشد، اجر و پاداش بیشتری به آن تعلق می گیرد. در حدیثی نبوی آمده است:
«یا مَعاشِرَ قُرَاء القُرآنِ اِتَّقُوال اللهَ عَزَّوَجَلَّ فیما حَمَلکُم مِن کِتابِهِ فَإِنّی مَسؤولٌ وَ إِنَّکُم مَسؤُولُونَ . إِنِی مَسؤُولُ عَن تَبلیغِ الرِّسالَهِ وَ اَمَّا أنتُم فَتُسألُونَ عَمّا حَمَلکُم مِن کِتابِ اللهِ وَ سُنَّتی»
ای قاریان قرآن، در آنچه از کتاب پروردگار متعال فراگرفته اید تقوای الهی را پیشه سازید که من و شما مسؤولیت داریم، من مسؤول تبلیغ رسالت خویشم و شما مسوولید نسبت به آنچه از کتاب خداوند و آیین و سنتم فرا گرفته اید.
در بیان حضرت رسول (ص) آشکارا مشخص است که مسؤولیت امری کاملاً طرفینی است؛ یعنی در یک جامعه علاوه بر رهبران مردم آن جامعه هم مسؤولند و همه در قبال مسؤولیتی که دارند پرسیده خواهند شد.
شایان ذکر است که مسؤول در حوزه مسؤولیتش باید اختیارات کافی داشته باشد تا بتواند به وظایفی که بر عهده دارد به خوبی عمل کند هیچ کس حق دخالت در حوزه مسؤولیت دیگری را ندارد و در عین حال باید به مشاوره، همکاری و همیاری دیگران توجه گردد در ادامه ویژگیهای مسؤول خانواده بررسی می شود .
اولین شماره فصلنامه افق پژوهش
اولین شماره از فصلنامه افق پژوهش تا آخر این ماه برای دانلود از همینجا آماده خواهد شد .
باز هم به ما سر بزنید !
حق یارتان باد …
نگاه چهارم
کار و بهداشت روان
امام صادق علیه اسلام در رابطه با تأمین نیازها به مفضل بن عمر می فرمایند:
ای مفضل،از آفرینش و آماده سازی حکیمانه و مدبرانه اشیاء برای رفع نیاز انسان در س عبرت بگیر.برای او غلات آفریده شده و باید آنها را آرد کند و آرد را خمیر سازد و با آن نان بپزد.برای پوشاکش پشم آفریده شده ولی باید آن را بزند و برسد و ببافد……………….دیگر اشیاء را نیز همین گونه میابی.سپس حضرت تأکید می کنند:بنگر که چگونه تمام نیازهای ضروری انسان آفریده شده ولی انسان باید برای دسترسی به انها تلاش و حرکت کند که صلاح وی در همین است.زیرا اگر همه این نیازها را بدون تلاش و کوشش به دست آورد،همواره در وادی سر مستی و طغیان سقوط می کرد و چه بسا دست به اعمالی می زد که خود را نیز هلاک کند.(بحارالانوار/ج2/ص87)
از این فرمایش نتیچه می گیریم که کار و تلاش برآورندۀ نیاز و باعث خوشبختی برای فرد است.گذشته از این،از جهت روان شناسی کار، تأثیرات مهمی در بهداشت و روان دارد.کار یکی از امور اقتصادی است و از ارزشهای مهم زندگی بوده و در بهداشت روان مؤثر است.
در زمان پیامبر(ص) وقتی آیه شریفۀ «وَ مَن یَتَقِ اللهَ یجعل له مخرجاً و یرزقهُ حیثُ لا یحتسب(سوره طلاق/2و3)نازل شد،عده ای رو به عبادت آوردند و گفتند روزی ما تأمین شد!وقتی این خبر به گوش پیامبر(ص9رسید،آنان را خواست و به آنان فرمود:چه چیزی شما را به این کار واداشت؟گفتند:ای پیامبر به خدا روزی ما را به عهده گرفت و ما هم رو به عبادت اوردیم!حضرت فرمود:هر که چنین کند،دعای او مستجاب نمی شود.بر شما باد به طلب روزی.(کافی/ج/5/ص84)
ائمه نیز در طلب روزی تلاش می نمودند و به این امر بسیار سفارش نموده اند.
با کار کردن انسان علاوه بر آرامش به استقلال زندگی پیدا می کند و. انسان را از خواری و ذلت و سربار دیگران بودن نجات می دهد.عزت نفس یا احساس خودارزشمندی از اساسی ترین نیازهای روانی انسان است.چنانچه امام صادق علیه السلام به فردی که دیرهنگام برای کار به بازار می رفت فرمود:صبح زود به سوی عزت خودت حرکت کن.
نگاه سوم
مدیریت زندگی:
چه بسا افرادی که دارای مال و امکانات هستند،اما به دلیل نداشتن تدبیر، زندگی موفق و سامان یافته ای ندارند.امام علی علیه السلام می فرمایند:آفه المعاش سوء التدبیر.آفت زندگی ،بد تدبیر کردن است.(غررالحکم،ج8087)
فراوانی دارایی و امکانات زندگی را نمی چرخاند.بلکه هنر تدبیر و مدیریت است که به زندگی سامان می دهد.بد تدبیر کردن کلید فقر است.پیلامبر (ص)می فرمایند:من برای امتم از فقر نمی ترسم،ولی از سوءتدبیر ترسانم.(عوالی اللآلی،ج4،ص39).
کسانی در زندگی موفق ترند که به اصل تبیر و مهارت در اداره زندگی اهمیت بیشتری دهند.آری خداوند به همه ما روزی می دهد اما این نیمی از ماجراست.نیمه دیگر آن،مهارت انسان در مصرف کردن آن است.انسان خردمند در اندیشۀتدبیرگری است نه در اندیشه کسب مال.
پیامبر اکرم(ص)در این مورد می فرمایند:به درستی که از خردمندی مرد،سامان دادن معیشت است.
جالب است بدانیم که امام صادق(ع)بنیان زندگی را بر سه پایه استوار می داند که یکی از آنها تدبیر است.این اصل در کنار تفقه در دین قرارگرفته است.(کافی/ج5/ص87)
در زمان ما که اصل هدفمندی یارانه ها اجرا می گردد،لازم است که به امر میانه روی و اقتصاد و تدبیر و مدیریت زندگی بیش از قبل توجه نموده و یادمان باشد که میانه روی نیمی از زندگی است.(کنزالعمال/ج/3/ص49)
کسانی که نتوانند در زندگی میانه روی داشته باشند و اصل تدبیر را ندانند،معمولاً در زندگی نارضایتی داشته و با اسراف و تبذیر برکت مال را از بین برده و دچار محرومیت می شوند ؛ این است قانون زندگی.
نگاه دوم
خانه ای برای زندگی
یکی از نیازمندیهای انسان،مکان است.بشر به خانه ای نیاز دارد تا در آن آرام گیرد.در ادبیات عرب به خانه «مسکن»گفته می شود که به معنای محل سکون و آرامش است.امام صادق علیه السلام یکی از عوامل آسایش انسان را در دنیا،برخورداری از خانه ای وسیع است.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز ازآن به عنوان نعمت دنیا یاد کرده است.
امام کاظم علیه السلام یکی از لذتهای زندگی دینا را خانه وسیع برشمرده اند.
منزل کوچک نمی تواند آسایش انسان را تأمین کند.یعنی فضای خانه باید کافی باشد.البته این امر اندازه ای دارد.مردا داشتن کاخ یا قصر نیست،خانه های اشرافی و قصرگونه نیز به نوعی مایۀ سلب آسایش و آرامش است.خانه ای که در حد نیاز خانواده باشد،مورد نظر است که با توجه به نیازهای واقعی متفاوت است.پس کارکرد خانه مشخص شد.اما گاهی خانه از این کارکرد خارج می گردد.
در سوره 129 شعرا می خوانیم:اَتَبنونَ بِکُلِّ ریعٍ آیهً تَعبثونَ وَ تَتَّخِذونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُم تَخلُدون.
آنان خانه ای بسیار محکم برای فخرفروشی می ساختند و امید داشتند که در آنها جاودان بمانند.
پیامبر هم در مورد این افراد می فرمایند:بنا می کنند آنچه را ساکن نمی شوند و جمع می کنند آنچه را نمی خورند.(کافی ،ج2،ص48)
در جای دیگر می فرمایند:هرگاه خداوند متعال بخواهد کسی را خوار گرداند،مال او را در ساختمان سازی مصرف می کند.(مستدرک الوسائل،ج3،ص355)
پس یکی از عذابهای انسان ساختن خانه هایی است که انسان از آن استفاده صحیح نمی کند و در قیامت هم وبال گردن اوست.(کنزالعمال،ج15،ص406)
در فرهنگ دین ما،همان گونه که نسبت به داشتن خانه وسیع تشویق شده،از ساختن خانه های پیش از نیاز به شدت نهی شده است.امروز دائمی نبودن خانه ها از عوامل آسیب های روانی است و موجب افزایش تنیدگی ها و کاهش آسایش زندگی ها می گردد.در این مورد امام صادق(ع)می فرمایند:از تلخی زندگی،انتقال از خانه ای به خانه دیگر است.(وسائل الشیعه/ج17،ص438)
بنا براین برخورداری از خانه ای ثابت که دست کم مدت زیادی تغییر نکند و رشته های ارتباط با همسایه و اطراف را نگسلد،از عوامل آسایش در زندگی است