مرطوب کننده های طبیعی پوست
خیار و حفظ نرمی پوست
یکی از بهترین شیوههای حفظ جوانی و نشاط پوست، تغذیه مناسب پوست و آبرسانی مناسبی است که در طول روز باید انجام شود. استفاده روزانه یا یک روز در میان از ماسک خیار و شیر از جمله سادهترین روشهایی است که به حفظ جوانی، شادابی و نرمی پوست کمک میکند. برای تهیه این ماسک بهتر است یک خیار تازه را پوست کنده و مغز آن را به صورت حلقههای باریک درآورید، سپس یک کاسه کوچک را از شیر پرچرب پر کنید و حلقههای باریک خیار را به مدت 10 دقیقه درون شیر خیس کنید. سپس این حلقه را روی صورتتان بگذارید و اجازه دهید به مدت 20 دقیقه روی صورتتان بماند. پس از اتمام این مرحله، شیری را که حلقههای خیار درون آن بوده با کمک پنبه روی صورت خود مالیده و اجازه دهید برای 10 دقیقه روی صورتتان بماند. این ترکیب یکی از معجزه آساترین ترکیبهای طبیعی برای حفظ نرمی و نشاط پوست است.
افزایش مقاومت پوست در برابر سرما
درمانگران طب سنتی برای افزایش مقاومت پوست در فصلهای سرد سال به مراجعان خود توصیه میکنند تا در فصل تابستان از ماسک خرمالو و روغن زیتون استفاده کنند. استفاده از این ماسک علاوه بر تأمین میزان رطوبت مورد نیاز پوست به افزایش مقاومت و ایستادگی پوست در برابر سرما کمک میکند و مانع از خشک شدن و از بین رفتن سلولهای پوستی و زبری پوست میشود. برای تهیه این ماسک کافی است خرمالوی لهشده را با یک تا دو قاشق روغن زیتون مخلوط کنید و آن را به صورت خمیری نرم آماده کنید. بهتر است این ماسک را به مدت 30 دقیقه روی پوستتان نگه دارید و سپس آن را با آب ولرم بشویید.
درمان خشکی پوست با میوه
افرادی که در فصل پاییز و زمستان دچار خشکی پوست میشوند، اگر از ماسک هلو در طول تابستان استفاده کنند، در فصلهای سرد کمتر دچار خشکی و کم آبی سلولهای پوستی میشوند.
برای تهیه این ماسک کافی است میوه هلو را رنده کرده و آن را با یک قاشق ماست پرچرب مخلوط کنید و روی صورتتان به مدت 20 تا 30 دقیقه ماسک کنید. علاوه بر این، میتوانید به جای ترکیب هلوی رنده شده با ماست آن را با یک نصف قاشق غذاخوری عسل طبیعی ترکیب کرده و روی صورتتان به مدت 20 دقیقه ماسک کنید. این ماسک علاوه بر آبرسانی به پوست از بروز خشکی پوست در فصلهای سرد سال پیشگیری میکند.
منبع: تبیان
ميلاد دهمين منظومه كهكشان هستى، طلايه دار پاكى و هدايت، امام علی النقى (ع) گرامى باد.
پیچیده در امواج فضا بوی محمد
گویند خلایق سخن از خوی محمد
بینید عیان طلعت دلجوی محمد
در آینۀ روی علی روی محمد
الحق که جواد ابن رضا را پسر آمد
بـر ابـن رضا، ابن رضای دگر آمد
اى امام هدایت و روشنى! میلاد تو، جاده ها را بیطاقت می كند تا با همه رگهایشان، نبض قدمهاى تو را انتظار بكشند. تو سر می رسى، تا قلبها در سایه سار بلند نام تو آرام گیرند.
اگر چه شهر، در پیله تاریك خود فرو رفته بود، اما شوق آمدن تو، كوچه هاى بنی هاشم را به تپش واداشت تا در مژده دیدار صبر مجسم، به ادامه ریسمان نجات چنگ بزنند.
گرچه یوسفِ جمالِ تو را در اسارتگاهها پنهان كنند، وعده «اِنَّ اللّه تُعِّزُ مَنْ تشاء و تُذِّل مَنْ تشاء»، سرود زندگى تو خواهد بود، اى نور هدایت.
واحیرتا! كه در هر گوشه آسمان آل زهرا، صیادى به كمین نشسته است تا كبوترى از شما را اسیر كند؛ اما معجزه عشق، فراگیرتر از آن است كه رۆیاى پر گشودن در هواى شما را از آسمان نگاهمان بگیرد.
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
دوستان عزیز وبلاگی عازم حرم زیبای امام رضا هستم و نایب الزیاره …
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!
سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید
طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید
برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید …
تو کیستی شریک غم اهل عالمی
در خاک طوس کعبه اولاد آدمی
آن رازها که از همه پوشیده داشتم…
تنها در این حرم به تو گفتم…
تو محرمی…
باز هم عرفه در راه است ...
بوی عرفه می آید خدا
بوی عاشقانه ای دیگر
بوی خاک باران خورده از اشک
خدا…
گفتمت تا به اکنون که نامت،جان بخش ترین واژه عالم امکان است؟
حتی آن زمان که حروفی نارسا،بار عظمتش را بر دوش می کشند!
با همین اسم اعظم در سکوت صدایت می زنم.
آرام و آرام تر می گویم تا بلند و بلندتر بشنوی مرا.
بی صدایی ام را شنوا باش محبوب دلم.
خدا…
پرده عفو الهی ات را بر خطاهایم بگستران.
انگار کن من در هر عرفه از دوباره های تو زاده می شوم.
کودکی می شوم که میل پناه در نگاه تو،او را به سوی مهربانی بی مثالت نیل می دهد.
من آن کودک آکنده از تو را می مانم که دوست دارم پای بر زمین بفشارم اما دست را در دستان پرمهر تو حلقه کنم.
این گونه اطمینانی دیگر می یابم که هیچ گاه از دایره اعتنای چشمانت بیرون نیستم.
که بی نور نگاهت معبود ستودنی ام،
گم می شود دلم در بیراهه های زمین -این مهبط انسان وجود- !
حرف آخرم
تکراری است بر آغاز بی آغازی…
این دل در تصرف تو می ماند،
تا عرفه ای دیگر…
سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک .
بر اوج محبت علی اوجی نیست
در بحر بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان
مانند علی و فاطمه زوجی نیست
فاطمه شد چشم و چراغ خانه ات یا علی
این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست؛
این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت
این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می سپارد؛
این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد . . .
آسمان، تنها سقفی است که این همه شادی را تاب می آورد.
کوچه در آستانه آمدنتان ایستاده است به شوق.
نام علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام
لب ها را به شادی واداشته است
نوبت عاشقی را در چشم هایِ اکنون می شود خواند
سرود یکدلی در گیسوان نخلستان پیچیده است . . .
شب پیوند مرتضی و فاطمه علیهاالسلام نیست؛
بلکه امشب، شب تجدید یگانگی انسان با ذات خداست
و مبارک باد بر همه کائنات، این لبخند بی زوال پروردگار در گستره خلقت خویش . . .
اینک، دست مقدس فاطمه علیهاالسلام ، در دست بی کران علی(ع)
حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.