روز اول محرم الحرام - به نام مسلم بن عقیل(ع) سفیر بی بدیل حضرت سیدالشهدا(ع)
روز اول ماه محرم الحرام به نام مسلم بن عقیل(ع) سفیر بی بدیل حضرت سیدالشهدا(ع) نام گرفته است.
حضرت مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب(ع) برادرزاده حضرت علی(ع) است.
کتب تاریخى زمان مشخصى براى ولادت ایشان ذکر نکرده اند، اما قراین موجود، ولادت ایشان را در سال ٢٥ هجری اثبات مى کند و در اکثر کتب تألیف شده در مورد حادثه کربلا آمده است که ایشان در هنگام شهادت در کوفه 38 یا 39 ساله بوده اند.
شهر مدینه در روز ولادت ایشان غرق نور و سرور بود و خاندان ابو طالب تولد ایشان را بسیار خوشایند داشتند.
وی روز سه شنبه ذیحجه سال60 هجری قمری که برخی روز چهارشنبه نهم ذیحجه نوشته اند، شهید شد و کسی است که سید الشهدا او را به لقب “ثقه” ملقب فرمود، وی صاحب رأی، علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت.
حضرت مسلم(ع) در دامان پر مهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) روزگار کودکى را سپری کردند و از ایشان کتب فیض و کمالات دریافت کردند به گونه ای که امیرالمؤمنین(ع) در بسیاری امور بر این شماگرد به حقشان اعتماد می کرد و با شجاعت و قهرمان و کمالات که در او مشاهده کرد، حضرت مسلم را یکی از کارگزاران خود در حکومت علوی قرار داد.
بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) جناب مسلم(ع) از یاران نزدیک امام حسن وامام حسین(ع) بودند و شایسترین فرد برای نمایندگی و سفارت از طرف امام حسین(ع) کسی جز او نبود.
فلسفه سفیری مسلم بن عقیل(ع)
مسلم(ع) به درخواست امام حسین(ع) در نیمه شعبان سال 60 از مکه به کوفه رفت و در کوفه به تلاش وسیعی برای دعوت مردم به بیعت با امام پرداخت.
آن زمان والی کوفه نعمان بن بشیر بود؛ حدود 18 هزار نفر با مسلم به نفع امام بیعت کردند که در ایام فعالیت و قیام حماسی مسلم، والی کوفه عوض شد و ابن زیاد به ولایت کوفه و مقابله با حرکت مسلم منصوب شد.
جایگاه مسلم در کوفه پنهان بود، ابن زیاد به کمک جاسوسان محل اختفای او را پیدا کرد و به دستگیری میزبان مسلم که “هانی” نام داشت، پرداخت.
مسلم بن عقیل مجبور شد قیام خویش را پیش از موعد علنی کند و بدین ترتیب قصر ابن زیاد به محاصره در آمد.
ابن زیاد، سران شهر را گردآورد و آنان را با تهدید و تطمیع، مطیع خویش ساخت، با ایجاد جو رعب، وحشت و دستگیریها، بیم و هراس بر مردم سایه افکند و از دور مسلم پراکنده شدند.
مسلم بن عقیل در کوفه، تنها و بی پناه ماند و جایگاه او برای ابن زیاد معلوم شد و آن ملعون نیروهایی فرستاد، مسلم از خانه بیرون آمد و در کوچه ها و میدان شهر، یک تنه با سربازان ابن زیاد جنگید تا آنکه گرفتار شد.
جناب مسلم به محض شنیدن سم اسبان و هیاهوی مردان دریافت که آنان به طلب او آمده اند، فوراً شمشیر خود را برداشت و بر آنان حمله کرد و در چند حمله 45 نفر از آنها را به هلاکت رساند و بقیه را هم پراکنده کرد.
مسلم یک تنه در برابر جمعیت کثیر دشمنان مقاومت کرد. دشمن که خود را یارای برابری با مسلم نمی دید بر بام خانه رفت و با پرتاب سنگ و آتش زدن چوب او را محاصره کرد. مسلم که چنین دید از خانه بیرون شد و با شمشیر بر خصم زبون تاخت.
محمد بن اشعث، مسلم را به تسلیم دعوت کرد و او را وعده امان داده بود، مسلم پس از مبارزه ای سخت در حالی که تاب و توان خود را از دست داده بود، حاضر به تسلیم نشد و به روایتی در اثر تیری که از پشت بر وی وارد شد بر زمین افتاد و دشمن او را دستگیر کرد.
اشک مسلم بر مظلومیت امام حسین(ع) و خاندانش
اشک، دیدگان مسلم را در بر گرفت و چون از او درباره علت گریستن سئوال کردند، در جواب گفت: “برای حسین(ع) و خانواده او می گریم که در راه ورود به کوفه اند.”
سپس او را به قصر ابن زیاد بردند و پس از گفتگوهای تندی که رد و بدل شد، به دستور ابن زیاد، او را بالای قصر برده، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند. سر مسلم را همراه سر هانی نزد یزید فرستادند.
قبر مسلم در کوفه و متصل به مسجد کوفه است. قبر هانی و مختار هم نزدیک قبر اوست که در سال 1282 قمری گنبدش کاشی و ضریحش از نقره شد و اطراف ضریح، مجلل و آینه کاری شد.
محدث قمی پس از ذکر اعمال مسجد جامع کوفه، نماز و زیارتنامه ای برای حضرت مسلم(ع) نقل کرده است، با این شروع : “الحمدلله الملک الحق المبین…”