میلاد با سعادت امام جواد علیه السلام مبارک
از صورتش نور ساطع بود. چند روز بیشتر از تولدش نگذشته بود. گویا در قنداقه ای از مروارید پیچیده شده بود.دایه اش با خوشحالی تمام او را نزد پدر آورد.از شوق اشک از دیدگانش جاری شده بود. امام ، نوزاد را در آغوش گرفت ،در گوشش چیزی گفت . او را بوسید و بوئید و با دستان پر عطوفتش او را نوازش کرد چند نفر از نزدیکان شاهد این منظره زیبا بودند همه منتظرند ببینند امام چه می گوید حضرت لحظاتی درنگ کرد آنگاه رو به همه کرد و فرمود : “ … این مولودی است که برای شیعه مبارک تر از او به دنیا نیامده است. ” (1)
خیزران ، با خوشحالی خدا را شکر کرد ، اطرافیان امام دستانشان را به نشانۀ سپاس از خداوند بالا آوردند و زیر لب حمد گفتند. همگی شادمانه این میلاد را به یکدیگر تبریک می گفتند…
آری جا داشت که همه تا این حد خوشحال باشند آخر پس از قریب به چهل و یک سال که از عمر با برکت امام هشتم گذشته بود و در مورد امامت نگران بودند.با وجود این نوزاد ، نگرانی ، شک و تردید آنها برطرف شده بود. آری خورشید در روز دهم رجب ، نظاره گر نوزادی بود که قرار بود در آینده امام و پیشوای شیعیان باشند.
1-کافی،ج 1، ص 321.