نامه ای به خدا
این ماجرا ی واقعی در مورد شخصی به نام نظر علی طاقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبه ای در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود . آن قدر فقیر بود که شبها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گشت و از توی آشغالها ی آن ها چیزی برای خوردن پیدا می کرد . یک روز نظر علی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد . نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان نامه ای به خدا نگهداری می شود .مضمون نامه این است : بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !سلام علیکم ، اینجانب بنده ی شما هستم . از آن جا که شما در قرآن فرموده اید “و ما من دابة فی الارض الا علی الله رزقها” هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است . من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین . در جای دیگر از قرآن فرموده اید “: ان الله لا یخلف المیعاد” .مسلما خداوند خلف وعده نمی کند . بنا بر این این جانب به چیزهای زیر نیاز دارم:
1- خانه ای وسیع 2- همسری زیبا و متدین 3- یک خادم 4- یک کالسکه و سورچی 5- یک باغ 6- مقداری پول برای تجارت . لطفا پس از هماهنگی به من اطلاع دهید .
«مدرسه مروی - حجره شماره 16 - نظر علی طاقانی »
پس نامه را در هنگام سحر برداشته و می برد لای درب مسجد شاه که در نزدیکی مدرسه مروی می باشد می گذارد . فردای آن روز . ناصرالدین شاه با در باری ها می خواستند به شکار بروند . کاروان او از جلوی مسجد می گذشت . ناگهان به اذن خداوند . باد تندی شروع به وزیدن می کند و نامه نظر علی را روی پای ناصرالدین شاه می اندازد . ناصرالدین شاه نامه را می خواند و شکار را کنسل کرده دستور می دهد کاروان به کاخ برگردد . او یک پیک به مدرسه مروی می فرستد و نظر علی را به کاخ فرا می خواند . وقتی نظر علی را به کاخ آوردند ،دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید :” نامه ای را برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند . پس ما هم باید انجامش دهیم و دستور می دهد همه خواسته های نظر علی یک به یک اجرا شود .
نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد و خاک ، سرگردان ماست
{بر گرفته از کتاب : اثر آفرینان ( جلد اول - ششم)}