آخرین سخن عمار و قاتل او
عمار قبل از شهادت خود وصیت کرده بود که: مرا با لباس های خونینم دفن کنید تا در حضور پروردگارم حجتی علیه این جماعت نا جوانمرد اقامه کنم. از این رو امیرالمومنین علیه السلام بر جنازه او نماز خواند و بدون غسل و کفن او را به خاک سپرد.
البته آن حضرت، با سایر شهدای صفین نیز این گونه عمل کرده و این اعتقاد شیعه است که شهید در معرکه قتال بدون غسل و کفن به خاک سپرده می شود و تنها بر جنازه او نماز خوانده می شود.
ابن اثیر می نویسد: در مورد قاتل عمار اختلاف نظر است. برخی قاتل او را عمرو بن حارث خولانی، و شرکی بن سلمه مرادی و عقبه بن عامر جهنی دانسته اند که ابتدا به او حمله کردند و بعد سر از پیکرش جدا نمودند و برخی قاتل او را «ابو العادیه مزنی» دانسته و برخی گفته اند که عقبه بن عامر جهنی ابتدا به عمار حمله کرد و چون بر زمین افتاد ابو العادیه، آن بزرگوار را به قتل رساند و سر از پیکر مطهرش جدا کرد. عجیب آن که این دو نفر برای گرفتن جایزه از معاویه بر سر کشتن عمار با یک دیگر به ستیز برخاستند و هر یک مدعی بودند که عمار را او کشته است!
عمرو عاص می گوید: من شاهد و نظاره گر صحنه ستیز این دو جنگجو بر سر قتل عمار بودم و گفتم: به خدا سوگند که جدال و ستیز آن دو نیست مگر بر آتش جهنم. عمرو عاص در ادامه می گوید: «والله لوددت انی میت قبل هذا الیوم بعشرین سنه؛ به خدا سوگند که آرزو داشتم بیست سال قبل از این مرده بودم تا این گونه شاهد و جزو قاتلان عمار و گروه تجاوزکار نبودم.»
کشی از حمران بن اعین روایت می کند که گفت: از امام باقر علیه السلام سوال کردم که نظر شما درباره عمار بن یاسر چیست؟ امام سه مرتبه فرمود: «رحم الله عمارا؛ خداوند عمار را رحمت کند.» و سپس فرمود: او در رکاب امیرالمومنین علیه السلام پیکار نمود و به درجه شهادت رسید.
خبر شهادت عمار رضی الله عنه به مولایش علی علیه السلام رسید، آن حضرت با فرا رسیدن شب و متارکه جنگ، در میان اجساد قربانیان و شهدای سپاه به جست و جو پرداخت تا این که به پیکر نحیف و به خون خقته عمار رسید؛ حضرت با مشاهده آن بر روی زمین نشست و پیکر او را به آغوش کشید و در فراق او اشک ماتم ریخت و با درونی سوخته و خاطری پریشان بر حال او گریست و این اشعار را در مصیبتش سرود:
الا ایها الموت الذی لیس تارکی
ارحنی قد افنیت کل خلیل
اراک مضرا بالذین احبهم
کانک تنحو نحوهم بدلیل
– ای مرگ آگاه باش که سرانجام مرا ترک نمی کنی، پس زودتر مرا راحت کن که همه عزیزانم را از من گرفتی.
– می بینم تو را که به دوستان من چنان ضرر می رسانی که گویی کسی تو را به سویشان دلیل و راهنماست.
روزی که عمار به شهادت رسید، علی علیه السلام درباره اش چنین فرمود:
رحم الله عمارا یوم اسلم، و رحم الله عمارا یوم قتل، و رحم الله عمارا یوم یبعث حیا، لقد رایت و ما یذکر من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله اربعه الا کان رابعا و لا خسمه الا کان خامسا، و ما کان احد من قدماء اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله یشک ان عمارا قد وجبتْ له الجنه فی غیر موطن و لا اثنین، فهنییا لعمار بالجنه؛
خداوند رحمت کند عمار را در روزی که مسلمان شد و روزی که به قتل رسید و روزی که باز مبعوث می شود در قیامت، همانا دیدم که هیچ گاه از اصحاب بزرگ پیامبر نامی به میان نمی آید مگر این که عمار چهارمین یا پنجمین آنان باشد، و احدی از قدمای اصحاب پیامبر در این نکته شکی نداشته اند که نه در یک جا و نه در دو جا بلکه در جاهای متعددی بهشت خدا برای او واجب شد، پس گوارا باد بر او بهشت خداوند.
به نقل از:www.ebnearabi.com