• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تست

ضحاک ! چه کردی؟!

27 آذر 1390 توسط sarshar

ضحاک ابن عبدالله مشرقی* گفت: وقتی سپاه عمر سعد اسب های ما را پی می بریدند،

من اسب خود را در یکی از خیمه های اصحاب پنهان کرده بودم

و پیاده جنگ می کردم و پیش روی حسین دو مرد را بکشتم و دست یکی را بینداختم

و چند بار حسین با من گفت:

” خدای دست تو را مبُراد و از اهل بیت پیغمبر ، تو را جزای نیکو دهاد.”

چون دیدم اصحاب حسین همه کشته شدند و لشکر یک سره به اهل او روی آوردند

و هیچ کس نماند مگر سوید ابن عمرو خثعمی و بشر ابن عمرو حضرمی

گفتم: ” یابن رسول الله ! یاد داری آن پیمان که با تو کردم و گفتم تا مقاتلی باشدمن هم از تو دفاع می کنم و چون هواداری نبینم مرا دستوری دهی که بازگردم، گفتی چنین باشد؟”

حسین گفت: راست گفتی اما چگونه خواهی رست از دست این مردم؟

اگر توانی ، تو را آزاد کردم

چون مرا رخصت داد، اسب را از خیمه بیرون آوردم و برنشستم .

به میان لشکر زدم؛ راه گریز برای من باز شد تا از صفوف بیرون شدم…

کتاب آه ، ترجمه نفس الهموم شیخ عباس قمی، ص 357

*ضحاک ابن عبدالله مشرقی از محدثین و گزارشگران واقعه کربلا بوده است.

 1 نظر

بیستم محرم

24 آذر 1390 توسط sarshar

 

دفن بدن جون در کربلا

بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و او را دفن کردند.

جون کسی بود که امیر المؤمنین او را به صد و پنجاه دینار خرید و او را به ابوذر بخشید . هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه ایشان از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.

هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست . حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه مابودی ! اکنون به خاطر ما خویشتن را مبتلا مساز!

جون خود را بر قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟

جون می گریست و می گفت از شما جدا نمی شوم تا خون من با خون شما خانواده مخلوط گردد. ….. امام حسین علیه السلام اجازه دادند و او به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های زیادی به او وارد کردند . هنگامی که روی زمین افتاد امام سر او را به دامن گرفت و گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما.

از برکت دعای امام  روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از او به مشام رسید . چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.

تقویم شیعه/ عبدالحسین نیشابوری

 نظر دهید »

زودتر دشمنان را بکش و پیش ما بیا

22 آذر 1390 توسط sarshar

همسر شهید اصغری خواه در خاطراتی که از این شهید بیان می کند، آورده است: توی صحبت های مقدماتی قبل از ازدواج قول پنج سال زندگی را بیشتر به من نداده بود. اواخر که به شش سال رسیده بود به رخ می کشید و می گفت : « خلف وعده کردم ». ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های سجاد و سوده است که یقیناً در حال حاضر به یک زن و مرد کامل تبدیل شده اند. حضور پدر در صحنه های نبرد باعث شده بود که کودکان دلشان برای بابا بیشتر تنگ بشود و برایش نامه بنویسند. این خطوط سطرهایی از نامه آقا سجاد به پدرش است : به نام خدا خدمت پدر بزرگوارم سلام امیدوارم که حالتان خوب باشد. بابا جان من و سوده دلمان برایت تنگ شده است . زودتر دشمنان را بکش و پیش ما بیا و ما را بیرون ببر . زیرا از وقتی که شما به جبهه رفتید مامان ما را هیچ جا نبرده. من همیشه به مدرسه و سوده به کودکستان می رود. ما همیشه سفارش شما را به یاد می آوریم. بابا جان من به شما قول می دهم که پسر خوبی باشم و مانند شما دلیر باشم و نمرات خوب بگیرم.

 نظر دهید »

وقایع سیزدهم و پانزدهم محرم

19 آذر 1390 توسط sarshar

 

سیزدهم محرم

1.اسرای اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد

پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه السلام را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجاد علیه السلام _ در حالی که به طناب بسته بودند _ وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتند. در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند .

2.اسرای اهل بیت علیهم السلام در زندان کوفه

پس از مجلس شوم ابن زیاد ، اهل بیت علیهم السلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.

3.خبر شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه و شام

ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسین علیه السلام را منتشر ساخت.

پانزدهم محرم

فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

بنابر بعضی اقوال، در این روز سرهای مطهر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را به سوی شام حرکت دادند. البته بعداً اهل بیت علیهم السلام سرها را به بدن ها ملحق کردند.

 1 نظر

صدای نفس های محرم

09 آذر 1390 توسط sarshar

 

  

السلام علیک یا ابا عبدالله

صدای قافله کربلا به گوش می رسد و زمین در هرم عطش می سوزد، آسمان مویه کنان در غربت یاران امام حسین علیه السلام به اشک می نشیند.

تاریخ ماه خون را بار دیگر به ثبت می رساند،ماهی که آن را تمامی دلتنگان عالم می شناسند، لحظه ها تکثیر می شوند تا عظمت این ماه را دریابند و عقربک های ساعت حضور محرم را در پژواک صدای خون می شنوند ، سلام بر کربلا، سلام بر سرزمینی که عاشقانه ترین سوگواره ها را در خود دارد، سلام بر دشت هایی که فریاد واعطش امام حسین علیه السلام را تداعی می کند.

سلام بر امام حسین علیه السلام و یارانش ، قلم شعله می کشد تا بتواند روایت خون را بنگارد و تپش های گر گرفته باید فراتر از پرواز را به تصویر بکشد، محرم از راه می رسد با کوله باری از غم و اندوه، نفس ها در سینه به فریاد می نشیند و چشم ها سبدهایی مملو از غروب می شود . پرچم ها افراشته می شود ، علم ها بالا می رود تا یک بار دیگر عشق را در همهمه این همه ناراستی به تصویر بکشد.

دست ها بالا می روند و بر سینه ها فرود می آیندتا تقدس پیکرهای به خون نشسته را فریاد کنند.

صدای نفس های محرم می آید و بوی عاشقی ها، بوی باران اشک، بوی فریادهای زخمی پشت پنجره های غربت، اینجا فصل ناگزیری است از هرم وحشی تابستان در پاییز ، باید بنویسم از عمق حنجره ای که تشنگی را سیراب می کند. اینجا دیوارهای حادثه ، سنگ شده اند تا دلتنگی را روایت کنند. دلتنگی فاصله هایی که بین من و مولایم ایجاد شده است باید چمدان تنهائیم را ببندم، سکوت را بشکنم و رنگین ترین حادثه را به تصویر بکشم.

باید ستاره ها را در چشم هایم بکارم،

محرم فریاد سرخی است که تو را به اعجاز می خواند.

تفسیر حماسه حضور است حسین

در ظهر عطش تشنه نور است حسین

او قبله عشق است و طنین اعجاز

 بی شک به خدا جلوه طور است حسین.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 87
  • 88
  • 89
  • ...
  • 90
  • ...
  • 91
  • 92
  • 93
  • ...
  • 94
  • ...
  • 95
  • 96
  • 97
  • ...
  • 109
مهدی جان ! ذکرت در سینه باد همچون آب در کام ماهی و نسیم در آغوش مرغان مهاجر
تصویر روزگالری عکس

مدرسه علمیه الزهرا (س) شهرستان دهاقان

این مدرسه در سال 1380 با تعداد 26 طلبه خواهر شروع به فعالیت نمود .تعداد طلاب فعلی 89 طلبه و فارغ التحصیلان 36 نفر می باشند . در این وبلاگ سعی شده است به بررسی ویژگیهای خانواده قرآنی پرداخته و در این باب مطالبی را خدمت شما عزیزان ارائه دهیم . امید است همگی ما توانسته باشیم در زندگی از آیات الهی فیض برده و آنها را در زندگی خود به کار ببریم . التماس دعا
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آرشیوها

  • فروردین 1402 (2)
  • اسفند 1401 (1)
  • آذر 1401 (2)
  • آبان 1401 (1)
  • تیر 1401 (2)
  • اردیبهشت 1401 (2)
  • فروردین 1401 (2)
  • اسفند 1400 (1)
  • بهمن 1400 (3)
  • آبان 1400 (2)
  • تیر 1400 (1)
  • خرداد 1400 (2)
  • بیشتر...

آمار بازدیدکنندگان

تور

موضوعات

  • همه
  • اخبار مدرسه
  • فرهنگي - اجتماعی
  • مناسبتها
  • ویژه نامه خانواده قرآنی
  • فصلنامه افق پژوهش
  • حوزه و تبلیغ در فضای وب
  • اعتکاف
  • اعتکاف
  • وفات حضرت زینب
  • نماز شب
  • دائم الوضو بودن
  • شعبان
  • مناجات شعبانیه
  • دعا و مناجات
  • کارت عروسی
  • شبیه ترین مردم به پیامبر
  • ولادت امام زمان
  • موعظه خوبان
  • موعظه خوبان
  • ماه مبارک رمضان
  • موعظه خوبان
  • شهادت حضرت علی (ع)
  • شب قدر
  • موعظه خوبان
  • دل نوشته
  • دلنوشته
  • دهه فجر
  • دهه فجر
  • دهه فجر
  • دهه فجر
  • دهه فجر
  • موعظه خوبان
  • میلادحضرت ذینب
  • شهادت حضرت زهرا
  • علم و یادگیری
  • شعر
  • اعتقادی

حدیث روز



پیوندهای روزانه

ويژه نامه ماه محرم
نقشه پراکندگي مدارس
تصویر روزگالری عکس
به سامانه وبلاگ مدرسه علمیه الزهرا دهاقان خوش آمدید

مدرسه علمیه الزهرا(س) دهاقان

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس